فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۵

۱

گر که تأمین شود از دستِ غم آزادیِ ما

می‌رود تا به فلک هلهلهٔ شادیِ ما

۲

ما از آن خانه‌خرابیم که معمارِ دو دل

نیست یک لحظه در اندیشهٔ آبادیِ ما

۳

بس که جان را به رَهِ عشق تو شیرین دادیم

تیشه خون می‌خورد از حسرتِ فرهادیِ ما

۴

داد از دستِ جفای تو که با خیره‌سری

کرد پامالِ ستم مدفنِ اجدادیِ ما

۵

آنچنان شُهره به شاگردیِ عشقِ تو شدیم

که جنون سرخطِ زر داد به استادیِ ما

۶

فرخی دادِ سخندانی از آن داد که کرد

در غزل بندگیِ طبعِ خدادادیِ ما

تصاویر و صوت

نظرات