فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۷۰ - در زندان قصر

۱

به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می‌گردد

مگر روزی که از این بند غم آزاد می‌گردد

۲

ز آزادی جهان آباد و چرخ کشور دارا

پس‌از مشروطه با افزار استبداد می‌گردد

۳

تپیدن‌های دل‌ها ناله شد آهسته‌آهسته

رساتر گر شود این ناله‌ها فریاد می‌گردد

۴

شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کج‌روش تا کی

به کام این جفاجو با همه بی‌داد می‌گردد

۵

ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را

دهی گر آب و آتش دشنهٔ فولاد می‌گردد

۶

دلم از این خرابی‌ها بود خوش زان‌که می‌دانم

خرابی چون‌که از حد بگذرد آباد می‌گردد

۷

ز بی‌داد فزون آهن‌گری گم‌نام و زحمت‌کش

علم‌دار و علم چون کاوهٔ حداد می‌گردد

۸

علم شد در جهان فرهاد در جان‌بازی شیرین

نه هرکس کوه‌کن شد در جهان فرهاد می‌گردد

۹

دلم از این عروسی سخت می‌لرزد که قاسم هم

چو جنگ نینوا نزدیک شد داماد می‌گردد

۱۰

به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن ز‌آن‌رو

که بنیان جفا و جور بی‌بنیاد می‌گردد

۱۱

ز شاگردی نمودن فرخی استاد ماهر شد

بلی هر کس که شاگردی نمود استاد می‌گردد

تصاویر و صوت

دیوان فرخی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات) به کوشش حسین مکی - فرخی یزدی - تصویر ۶۱
فرخی یزدی (مجموعه اشعار) به تدوین مهدی اخوت و م. ع. سپانلو - محمد فرخی یزدی - تصویر ۱۵۲

نظرات

user_image
m nesh
۱۴۰۱/۰۶/۳۱ - ۰۲:۳۷:۱۰
آلبوم چاووش 2 - شهرام ناظری - قطعه آزادی
user_image
میرهادی حسینی
۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۸:۲۵:۴۹
فرخی درسالهای آخر حکومت رضاشاه ، که در زندان قصر است ، امیدوار بود از زندان آزاد شود فرّخی نومید از آزادی و خشمناک از این که اسارت بی‌جرم او را پایانی نیست به سیم آخر می‌زند و یکی از چند غزل عالی خود را می‌سراید سخه‌ای از این غزل با مطلع «به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می‌گردد» به وسیله خبرچین‌های محبس به دست رئیس زندان می‌رسد و از آنجا به دربار ارسال می‌شود. آنچه که بیش از هرچیز رضاشاه را برمی‌آشوبد بیتی است در این غزل که عروسی ولیعهد را با عروسی قاسم مقایسه کرده ؛ حکم قتل فرّخی صادر می‌شود و روز 25 مهرماه سال 1318 شاعر در زندان شهربانی به قتل می‌رسد.