
فرخی یزدی
شمارهٔ ۷۷
۱
با تو در پرده دلم راز و نیازی دارد
کس ندانست که در پرده چه رازی دارد
۲
بر سر زلف تو دارد هوس چنگ زدن
دست کوتاه من امید درازی دارد
۳
گرو آخر ببرد درگه بازی ز حریف
پاکبازی که دل و دیده بازی دارد
۴
خواجه گاهی به نگاهی دل ما را ننواخت
تا بگویم نظر بنده نوازی دارد
۵
شمع در ماتم پروانه اگر غمزده نیست
از چه شب تا به سحر سوز و گدازی دارد
۶
خسرو محتشم روی زمین دانی کیست؟
آن گدایی که چو محمود ایازی دارد
تصاویر و صوت

نظرات