
فرخی یزدی
شمارهٔ ۹۱
۱
نازم آن سروِ خرامان را که از بس ناز دارد
دستهٔ سنبل مدام از شانه پاانداز دارد
۲
رونما گیرد ز گل چون رو نماید در گلستان
بر عروسانِ چمن آن نازنین بس ناز دارد
۳
ساختم با سوختن یک عمر در راهِ محبّت
عشقِ عالمسوز آری سوز دارد ساز دارد
۴
زین اسیرانِ مصیبتدیده نَبوَد چون من و دل
مرغِ بیبالی که در دل حسرتِ پرواز دارد
۵
با خداوندی نگردید از طمع این بنده قانع
خواجهٔ ما تا بخواهی حرص دارد آز دارد
۶
دستِ باطل قفلِ غم زد بر زبانِ مرغِ حقگو
ورنه این مرغِ خوشالحان صدهزار آواز دارد
۷
با رمیدن رام سازد آن غزالِ مُشکمو را
هرکه همچون فرخی طبعِ غزلپرداز دارد
تصاویر و صوت

نظرات