فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۹۲

۱

دلم امروز چون قمری سر نالیدنی دارد

مگر آن سرو قد فردا به خود بالیدنی دارد

۲

چو من در این چمن جز غنچه دلتنگی نشد پیدا

که در شب گر خورد خون صبحدم خندیدنی دارد

۳

ز حسن بی بقا ای گل مکن خون در دل بلبل

که دست انتقام باغبان گل چیدنی دارد

۴

رمیدن دید بس در زندگانی این دل وحشی

به مرگ ناگهانی میل آرامیدنی دارد

۵

دلم از دیدن نادیدنی‌ها کی شود غمگین

که این نادیدنی‌های جهان هم دیدنی دارد

تصاویر و صوت

نظرات