
فرخی یزدی
شمارهٔ ۹۵
۱
گر یوسفِ من جلوه چنین خوب نماید
خون در دلِ نوباوهٔ یعقوب نماید
۲
خونریزیِ ضحّاک در این مُلک فزون گشت
کو کاوه که چرمی به سرِ چوب نماید
۳
مَپْسَند خدایا که سر و افسرِ جم را
با پای ستم دیو، لگدکوب نماید
۴
کو دست توانا که به گلزارِ تمدن
هر خار و خسی ریخته جاروب نماید
۵
ای شَحنه بکش دست ز مردم که در این شهر
غیر از تو کسی نیست که آشوب نماید
۶
سلطانِ حقیقی بود آن کس که توانست
خود را به برِ جامعه محبوب نماید
۷
هر کس نکند تکیه بر افکارِ عمومی
او را خطرِ حادثه مغلوب نماید
۸
بر فرخی آورد فشار آنچه مَصائِب
او را نتوانست که مرعوب نماید
تصاویر و صوت

نظرات