خواجه عبدالله انصاری

خواجه عبدالله انصاری

موعظهٔ سوم - در احتراز و تمنیع از تضییع اوقات و تخریب عمر در بوالهوسی و لاطائلات

ای عزیز بهترین نعمتها ونیکوترین لذتها حیاتست و حیاتی که بی یاد خدا صرف شود مماتست آن سعادتمند از مدت عمر خود بر خورد که اوقات زندگی بفکر و شکر او شمرد

مدت حیات و عمر را مغتنم دان و فرصت وقت را عزیز و غنیمت دان و در ظلمات خواهش نفسانی میاسای و از کدورات وساوس شیطانی بیرون آی تا چند همچون مردم اهل جاه ببازار گاه به مسجد بیگاه شب و روز در گناه نه شرمی در جوانی و نه در پیری پشیمانی عمری بکاستی و عذری نخواستی وای بر احوال آنکس که از روی هوا و هوس روز سرمست سرور است و شب در سراب غرور است و از خداوند خود دور هیهات هیهات زهی خرابی اوقات

بکودکی پستی و بجوانی مستی و در پیری سستی اندیشه کن ای مسکین که خدا را کی پرستی؟

۴

قولی بسر زبان خود بربستی

صد خانه پر از بتان یکی نشکستی

۵

گفتی که بیک قول شهادت رستم

فردات کند خمار کامشب مستی

تا چند از ارتکاب معاصی پی در پی و پشیمان نبودن تا کی دی رفت و با زنیاید فردا را اعتماد نشاید آینده عمر را عزیز دار که دیگر نیاید ایام را از مدت عمر خود آن شمار که کسی هرگز یاد نارد

۷

دی کز تو گذشت هیچ از آن یاد مکن

فردا که نیامده است فریاد مکن

۸

بر رفته و ناآمده بنیاد منه

حالی خوش باش عمر بر باد مکن

اکنون طهارت توبه دریاب که فرصت مغتنم است و از مستی غفلت درآی که مدت عمر کم است

۱۰

عمری به غم دنیی دون می گذرد

هر لحظه ز دیده اشک خون می گذرد

۱۱

شب خفته و روز مست و هر صبح خمار

اوقات عزیز بین که چون می گذرد

تصاویر و صوت

نظرات