
خواجه عبدالله انصاری
شمارهٔ ۴۷
۱
در باغ جمال تو دری بگشادند
تا خلق ز تو در طمعی افتادند
۲
بس جان عزیزان که بغارت دادند
واندر سر کوی تو قدم ننهادند
نظرات