
خواجه عبدالله انصاری
بخش ۳۹
پیر طریقت گوید: زندگان سه کس اند یکی زنده بجان دیگری زنده به علم و سومی زنده بحق او که بجان زنده است به قوت زنده است و به باد، او که به علم زنده است زنده به مهر است و به یاد آنکه به حق زنده است زندگانی خود بدوشاد خدایا جان در تن اگر از تو محروم ماند مرده زندانی است و کسیکه در راه تو به امید وصال تو کشته شود زنده جاویدانی است
۲
گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ماهست غیور
۳
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور
آری، دوستان را زخم خوردن در کوی اوست به فال نیکو است و در قمار خانه عشق ایشان را جان باختن عادت و خو است
۵
مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت
نظرات