اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۲۵ - در شجاعت شاه اسمعیل گوید

۱

شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست

قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست

۲

شاه اسماعیل حیدر آنکه در روز مصاف

تیغ او بهر خلاف از اژدها برکند پوست

۳

موج گوهرچین بود بر روی تیغش از غضب

زانکه با دشمن چو بحر از اصل گوهر تندخوست

۴

هرکه رویش دید داند کز کدامین گوهرست

پاکی گوهر چو تیغش روشن از روی نکوست

۵

آب تیغش هر کجا سر برزد از جوی غلاف

آب روی دشمنان بر خاک راهش آب جوست

۶

خون خصمش چون نریزد کز فلک هر صبح و شام

تا قیامت تیغ مهر از دشمنانش کینه جوست

۷

هرکه خون دشمنانش میخورد مانند تیغ

در میان دوستان هر جا که باشد سرخ روست

۸

تا شود روی زمین پاک از غبار ظالمان

روزگاری شد که آب تیغ او در شست شوست

۹

برگ گل از نازکی با تیغ او ماند ولی

قدر او از گوهرست و قدر او از رنگ و بوست

۱۰

از زبان تیغ او آتش جهد مانند برق

بس که با دشمن تیغ او در گفتگوست

تصاویر و صوت

نظرات