
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۰۳
۱
بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم
هزار ساله جفای فلک حلال کنم
۲
نظر بهیچ ندارم ز نعمت دو جهان
مگر نظاره آن حسن و آن جمال کنم
۳
خیال وصل تو با آنکه شد محال مرا
مجال و هم نه اندیشه محال کنم
۴
بزیر پای سمند تو گر دهد دستم
بدست خویش سر خویش پایمال کنم
۵
اگر چه عاشق و مستم چنان نیم مجنون
که نسبت تو سیه چشم با غزال کنم
۶
ز من مجو سر و سامان که من نه آن مستم
که زشت و خوب و بد و نیک را خیال کنم
۷
اگر ز بخت تفال گهی کنم اهلی
نظر بمصحف روی خجسته فال کنم
نظرات