
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۱
۱
نور دو چشم کز برم بریده رفته است
هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است
۲
پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق
کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است
۳
کعبه جان کجا برد بار تعلق خسان
یافته ره در آن حرم هر که جریده رفته است
۴
هرکه ندیده روی او گر همه کام دیده است
عاقبت از جهان چو شد کام ندیده رفته است
۵
از پی آن غزال چین اهلی اگر تو جان دهی
کی بکف آریش دگر کز تو رمیده رفته است
نظرات