
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۱۱
۱
نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم
دلم ز دست بخواهد شدن چه چاره کنم
۲
ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم
ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم
۳
نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به
که خویش را دو سه روزی شرابخواره کنم
۴
زبسکه بر در او گشته ام شود شرمم
که دیگر آن در و دیوار را نظاره کنم
۵
بشیشه نسبت قلبم توان ولی نتوان
که نسبت دل سختش بسنگ خاره کنم
۶
میان خار ملامت چو مردم چشمم
نه مردمم اگر از این میان کناره کنم
۷
مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی
نمی توانم اگر نی هزار باره کنم
تصاویر و صوت

نظرات