
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۱۷
۱
سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم
مرانم از در خود این زمان که پیر شدم
۲
امید از تو نگاهی بگوشه چشم است
من از جهان بامید تو گوشه گیر شدم
۳
بجان هنوز خریدار یوسفم هر چند
که او عزیز جهان گشت و من فقیر شدم
۴
نداشت زخم من از مرهم طبیبان سود
هم از خدنگ تو آخر دوا پذیر شدم
۵
تو آفتابی از آن خوارم از تو یکذره
که من بطالع کم دره حقیر شدم
۶
شدم به تیر ملامت نشانه در عالم
ز بسکه سینه کرده پیش تیر شدم
۷
اسیر عشق تو چون اهلیم مکش زارم
که کشتنی نشدم گر ترا اسیر شدم
نظرات