اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۰۲۰

۱

هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم

که بدیوانگی عاقبتش نشکستم

۲

وه که چندان برخ جام من باده پرست

روزن دیده گشادم که در دل بستم

۳

خواهم آنکنج فراغت که کس از دشمن و دوست

نکند یاد که من نیست شدم یا هستم

۴

گرد آنشمع چو پروانه بسی گشتم لیک

تا بهستی خود آتش نزدم ننشستم

۵

سوخت اهلی دلم از عاقبت اندیشی خود

ترک خود کردم و از آه و ستم وارستم

تصاویر و صوت

نظرات