
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۴۰
۱
دل از آرزو چه خون شد بدعا چه کام خواهم
همه آرزو و کامم ز خدا کدام خواهم
۲
سر وصلت ای پریوش نبود مرا ولیکن
سر خویش زیر پایت بگه خرام خواهم
۳
هوسم بود که طوبی نگرم ولی نه چندان
که خرام سرو قدت بکنار بام خواهم
۴
اگرم بخلد ساقی تو بهشت رو نباشی
نه جمال حور و غلمان نه می مدام خواهم
۵
همه صاف عیش جویان من خاکسار از تو
همه درد و داغ جویم همه درد جام خواهم
۶
نبری ز ننگ نامم من خسته پس وصالت
بچه آبرو بجویم بچه ننگ و نام خواهم
۷
به در بهشت رضوان چو فرشته ام چه خواند
که بکوی یار اهلی چو سگان مقام خواهم
نظرات