
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۴۶
۱
روز آخر کز جهان با دیده گریان روم
گر نباشد در دلم مهر تو بی ایمان روم
۲
دامن از گلهای خون دل نشویم زان مرا
دامنی پر گل بود روزی کزین بستان روم
۳
بسکه بیحد دود دل در خانه ام فانوس وار
آردم در چرخ و من چون صورت بیجان روم
۴
از لبم کامی ده ای بی رحم و مپسندم که من
چون سکندر نا امید از چشمه حیوان روم
۵
خضر و الیاس اندران سرچشمه آبحیات
معتکف بنشسته چون من بی سر و سامان روم
۶
مینهم پا بر سر هستی و جان در آستین
تا چو اهلی سوی او پاکوبو دست افشان روم
نظرات