اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۰۵

۱

گرچه حسن همه کس آفت اهل نظرست

حسن خورشید مرا جذبه مهری دگرست

۲

جگرش پاره کند گر نکند گریه خون

عاشق سوخته را کاین همه خون در جگرست

۳

ماتم سوخته خویش بود گریه شمع

اینقدر هست که پروانه زخود بی خبرست

۴

منت خاک رهت بر سرما تنها نیست

هرکجا هست غبار قدمت تاج سرست

۵

گل چنان ساغر می خورد که کس بوی نبرد

درد سرها همه از نعره مرغ سحرست

۶

دامن افشان زرهت زاهد و ما سرمه کشان

فرق از اهل نظر و اهل ورع این قدرست

۷

عشق و رسوایی اگر عیب بود پیش کسان

عیب اهلی مکن ای خواجه که اینش هنرست

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۲۰

نظرات