
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۵۰
۱
آن عید مشتاقان که من قربان او صد جان کنم
یکبار اگر نامش برم صد بار جان قربان کنم
۲
من بت پرست و عاشقم اما نمی گویم بکس
شرط است کز نامحرمان عشق بتان پنهان کنم
۳
پروانه وارم بی زبان جانرا بخاموشی دهم
گلبانگ شهرت میزنم چون بلبلان افغان کنم
۴
گفتم که بیروی توام دشوار باشد زندگی
گفتا بیک تیر نظر دشواریت آسان کنم
۵
با آنکه صد چاکم بود در سینه و لب بسته ام
چون غنچه در خونم کشد هرگه لبی خندان کنم
۶
چون دردمندان غمت دردی بصد جان میخرند
بیدرد باشم من اگر درد ترا درمان کنم
۷
پیرم چو اهلی ایجوان امروز میدان زان تست
پیش آ که من چوگان صفت سردر سر میدان کنم
تصاویر و صوت

نظرات