
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۵۷
۱
دیوانه عشقم دهن از خنده نبندم
گریند بمن مردم و من برهمه خندم
۲
داغی که مرا هست رقیب از تو مبیناد
کاین داغ جگر سوز بکافر نپسندم
۳
گلدسته حسنی تو و من شاخ گیاهی
امید من آنست که خود را بتو بندم
۴
من بهر تو در آتشم ایسرو تو خوشباش
پروا مکن از سوختن من که سپندم
۵
مخمورم و درمان می تلخست طبیبان
بیمار نیم من که دهی شربت قندم
۶
من با دل مجنون نتوانم که برآیم
پندم مده ایشیخ و منه بیهده بندم
۷
من اهلی مجنونم و وحشی ز دو عالم
کو طرفه غزالی که درآرد به کمندم
نظرات