
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۶۶
۱
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
۲
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
۳
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
که گر درد تو یابم در دلی آن نیز بردارم
۴
شتابان میروی دانم نگردی یار من لیکن
بگردان گوشه چشمی که ذوق یکنظر دارم
۵
مرا هرچند یاری بیش، او بیگانه تر اهلی
عجب بختی زبون و طالع بی پا و سر دارم
نظرات