
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۶۹
۱
حدیث سوز دل چون شمع از آن معنی گران دارم
که نَبْوَد زَهرهٔ گفتن گر از لب بر زبان دارم
۲
کیم آتش نشاند دیده زان اشکی که میریزم
که آن آتش که جان سوزد درون استخوان دارم
۳
ز شوخی میکنی آزار دلهای حزین و من
به یارب ، خویش را شب از گزندت در امان دارم
۴
مکش بر من کمان کز کوی من بگذر به ناکامی
حذر کن زانکه من هم تیر آهی در کمان دارم
۵
مرا در کنج محنت سر به زانو ماندن ای اهلی
بدان معنی دلیل آمد که جانی سر گران دارم
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی