
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۹۵
۱
در چاره مرهم بدل پاره بماندم
از چاره گری بود که بیچاره بماندم
۲
هر بار امید نظری داشتم این بار
نومید ز دیدار تو یکباره بماندم
۳
جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی
من پشت بدیوار ز نظاره بماندم
۴
آواره شدم از سر کویت من مجنون
کس یاد نکرد از من و آواره بماندم
۵
اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش
محروم من از بخت ستمکاره بماندم
نظرات