
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۰۹۶
۱
من سوخته داغ درون پرور عشقم
گر کعبه شوم حلقه بگوش در عشقم
۲
ز آن آتش رسوایی من صد علم افراخت
تا عقل بداند که من از لشکر عشقم
۳
چون ذره به مه دل ندهم مهر پرستم
آری همه حسنی نبود در خور عشقم
۴
فرزند غمم از ازل آورده ام این درد
پرورده درد از پدر و مادر عشقم
۵
هر کسکه چو اهلی ورق عشق مرا خواند
دانست که من آیتی از دفتر عشقم
نظرات