
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۰
۱
عاشق مجنونم و صحرای غم جای من است
گر بمیرم دورازو کس را چه پروای من است
۲
سوختن در آفتاب غم نه کار هر کس است
سایه من داند این محنت که همپای من است
۳
با در و دیوار در جنگم ز مستیهای عشق
هر کجا بانگی برآید شور و غوغای من است
۴
هر نفس نقش غلط از عشوه در کارم کند
این نه جرم اوست عیب سادگیهای من است
۵
تلخی غم همچو اهلی بر دلم شیرین بود
آنچه پیش دیگران زهر است حلوای من است
تصاویر و صوت

نظرات