
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۰۷
۱
ما حرف ملامت همه از سینه بشستیم
با دشمن و با دوست دل از کینه بشستیم
۲
تا برق رخ ساقی ما در قدح افتاد
دست از خود و از خرقه پشمینه بشستیم
۳
المنه لله که بیک جرعه وصلت
درد از دل و دل از غم دیرینه بشستیم
۴
گر داشت دل ما قدری گرد کدورت
بازآی که ما گرد ز آیینه بشستیم
۵
پرخون مکن از زخم ستم سینه اهلی
اکنون که بصد خون جگر سینه بشستیم
نظرات