اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۱۱

۱

گمره عشقم و نبود به من مست گرفت

که چنین می بردم او که مرا دست گرفت

۲

خاک ره گشتن ما عین سرافرازی بود

چشم کوتاه نظر همت ما پست گرفت

۳

موج بحر کرم افکند مرادم به کنار

ورنه این صید نشاید به دو صد شست گرفت

۴

از وجود و عدم یار فراغت دارد

هستی ام نیستی و نیستی ام هست گرفت

۵

اهلی از عشق تو شد کافر و زنار پرست

نام ایمان به زبان بهر زبان بست گرفت

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی به اهتمام و تصحیح حامد ربانی ۱۳۴۴ - تصویر ۱۲۴

نظرات