اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۱۱۰

۱

ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم

به که یکذره غبار دل مردم باشم

۲

اینچه مستی است که چونغنچه ببوی تو مرا

چاک گردد دل و در عین تبسم باشم

۳

صاف می گر نبود درد سفالیست بسم

من نه آنم که مقید به تنعم باشم

۴

گر کشندم نکنم ناله که مردن به از آن

کز رقیبان تو در بند ترحم باشم

۵

اهلی از میکده بیرون نروم تا بابد

بلکه گر خاک شوم خشت سر خم باشم

تصاویر و صوت

نظرات