
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۱۶
۱
شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم
در مانده تقدیرم و تدبیر ندارم
۲
منصور فت گر بکشندم بسردار
از عشق تو جز ناله شبگیر ندارم
۳
دیوانه بصد عقل من غمزده جانست
من غایتش اینست که زنجیر ندارم
۴
زاهد چه زند بر دل ما ناوک طعنه
من هم نه در ترکش ازین تیر ندارم
۵
هر سرو که برخاست منش لاله باغم
کو داغ جوانی که من پیر ندارم
۶
تقصیر اگر میکنم اندر ره طاعت
در سجده او شکر که تقصیر ندارم
۷
اهلی نبود خواب مرا از غم عشقش
خواب دگران را سر تعبیر ندارم
تصاویر و صوت

نظرات