اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۱۲۲

۱

یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کنم

باشد این غم که مرا کشت فراموش کنم

۲

خرقه پوشان ورع را خبر از عشق کجاست

حل این نکته ز مستان قباپوش کنم

۳

من و خون خوردن از او گو مدهم لاله قدح

خون خورم به که می از دست خسان نوش کنم

۴

مطربم سوی طرب خواند و ناصح بصلاح

مصلحت چیست دلا حرف کرا گوش کنم

۵

گر برد بار سبوی می رندان دوشم

به که سجاده تقوی علم دوش کنم

۶

بخت آن نیز ندارم که چو مجنون طلبم

نو غزالی و بیاد تو هم آغوش کنم

۷

وقت آنست که چون اهلی از آن نرگس مست

سخنی گویم و یاران هم خاموش کنم

تصاویر و صوت

نظرات