
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۲۶
۱
ایهمه آرزوی تو فکر من و خیال هم
چند بر آرزو زیم آرزوی محال هم
۲
لعبت چنین مگر تویی کز هوس تو بت پرست
صوفی سالخورده شد کودک خردسال هم
۳
شامگهی ببام خود جلوه ناز اگر کنی
ناز تو ماه بشکند چین جبین هلال هم
۴
ای بکمال نیکویی رشگ فرشته و پری
نیست برین جمال کس کیست بدین کمال هم
۵
شد به سپهر دلبری حسن رخ تو مهر و مه
ماه تو بیکمی ولی مهر تو بی زوال هم
۶
ناز تو میکشد مرا نام وصال چون برم
قطع امید کرده ام از خود و از وصال هم
۷
در حرم وصال تو روح قدس نمیرسد
اهلی خاکسار را جا که دهد مجال هم
نظرات