
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۳۴
۱
ما خود بریده ایم دل از کار خویشتن
لیکن تو رحم کن بگوفتار خویشتن
۲
من جان فروشم و تو بهیچم نمی خری
کس چون تو نیست واقف بازار خویشتن
۳
ما گفته ایم با تو تو با ما مگوی هیچ
شرمنده تو ایم ز گفتار خویشتن
۴
هر عاشقی که خون جگر از نظر بریخت
هرگز گلی نچید ز گلزار خویشتن
۵
اهلی که پیش یار بگوید حدیث تو
یار تو کیست گر نشوی یار خویشتن
نظرات