
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۵۱
۱
هرکه زنجیرش نهد مشکینکمندی اینچنین
گر بود دیوانه نگریزد ز بندی اینچنین
۲
بر زمین پای سمندت ناید از شوخی ولی
حیف باشد بر زمین پای سمندی اینچنین
۳
چشم من، چون داغ بر دست تو بیند چشم من
کی بچشم خود توان دیدن گزندی اینچنین
۴
با هزاران دردمندی جان فدایت میکنم
وه چرا ننگ آیدت از دردمندی اینچنین
۵
دست اهلی کوته از بختست چون آرد ببر
دست کوتاهی چنان سرو بلندی اینچنین
نظرات