
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۵۷
۱
ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من
سر تا قدم بلای سیاهی برای من
۲
با جامه سیاه که در عین شوخیی
دلجوتری ز مردمک دیده های من
۳
چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی
بود آن نگاه کردن او خونبهای من
۴
گر یک جفا کنی تو و من صد وفا هنوز
ارزنده جفای تو نبود وفای من
۵
اهلی مگو که بخت شود یار عاقبت
گر کار من بیاری بختست وای من
نظرات