
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۶۸
۱
ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین
از داغ تو شد نافه جگر سوخته در چین
۲
با مدعیان نیست جز آلایش دامن
دامان خود از صحبت اینطایفه برچین
۳
مجنون صفتم دید سگان صف زده گردم
گفتا برو از کوی من این معرکه برچین
۴
ای زلف بر آن سرو چه پیچی که مرا گفت
کز شاخ امید من دلسوخته برچین
۵
پاس گل روی تو مراد است که دایم
در دیده اهلی است ز خار مژه برچین
نظرات