
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۷۴
۱
دل که جای تست چون سازیم جای دیگران
چون ترا بیرون کنیم از دل برای دیگران
۲
ما خود اندر کنج غم سوزان بتاریکی ز بخت
برق آه ما بود شمع سرای دیگران
۳
ذره ذره گر کند خورشید عشقش جان ما
ذره یی هرگز نبینی در هوای دیگران
۴
درد خود را از خموشی ساختم درمان ولی
سوزم از طعن و نمیدانم دوای دیگران
۵
دور افکندی ز خود چونمرغ بسمل وقت قتل
می طپم در خون که میمیرم بپای دیگران
۶
هرکه شد بی بهره از نور رخت ای آفتاب
سایه وار افتد بغیبت در قفای دیگران
۷
غرقه غم اهلی از بیگانگیهای تو شد
ور بخون گردد نگردد آشنای دیگران
نظرات