
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۷۸
۱
لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچنان
سوخت جگر بداغ دل خون جگر هم آنچنان
۲
ایگل خوش نسیم من رفتی و بلبل ترا
گریه شب بحال خود آه سحر هم آنچنان
۳
سبزه دمید و خشک شد لاله شکفت و برگ ریخت
نرگس مست را بگل میل نظر هم آنچنان
۴
عمر گذشت و خاطرم باز نیامد از غمت
خانه جان خراب شد دل بسفر هم آنچنان
۵
نوش تو برد هوش ما سیر نمیشویم از آن
مست شدند طوطیان ذوق شکر هم آنچنان
۶
آب ببرد بحر و بر خاک بخورد گنج زر
گوهر اشک من همان روی چو زر هم آنچنان
۷
اهلی بت پرست اگر گشت بتو به حقپرست
توبه شکست و مست شد مست دگر هم آنچنان
تصاویر و صوت

نظرات