
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۹۶
۱
کی مدعی نهد سر در سجده نکویان
از دیو بر نیاید کار فرشته خویان
۲
چون من شهید عشقم خونین کفن برآیم
تا سرخ رو بر آیم پیش سفید رویان
۳
جاییکه آهویان را سودای سنبلی نیست
چون جان من نسوزد از یاد مشک مویان
۴
از شیشه پنبه برکن ساقی بگوش من نه
کآسوده دل نشینم از پند هرزه گویان
۵
با آنکه آفتابی همچون تو در میانست
در ظلمتند و گمراه آب حیات جویان
۶
در کوی میفروشان اهلی درآ که بینی
رندان پاکدیده دامن ز گریه شویان
نظرات