اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۱۹۸

۱

تن را بسوز و جانرا با دوست همنشین کن

احرام کعبه جان گر میکنی چنین کن

۲

از زخم ناوک غم شد سینه رخنه رخنه

گر حال دل ندانی آن را قیاس این کن

۳

جادو وشان بیدین در بند دستبردند

بهر خدا که دستی بیرون از آستین کن

۴

دارم گمان که لعلت جانبخش چونمسیح است

بگشا لب و گمانم یکبارگی یقین کن

۵

هنگام برق غیرت یک خرمن است کاهی

ای خرمن نکویی رحمی بخوشه چین کن

۶

جان حزین تواند کز قید تن گریزد

اهلی تو گر توانی فکر دل حزین کن

تصاویر و صوت

نظرات