اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۰۰

۱

مجنون منم در عهد تو لیلی تو در دوران من

حسن آیتی در شان تو عشق آیتی در شان من

۲

عیسی دمی، چند از جفا قصد هلاک من کنی

آب حیاتی تا بکی آتش زنی در جان من

۳

ترسم ز چشم مردمت ایگنج حسن آفت رسد

بهر خدا بیرون مرو از سینه ویران من

۴

هر کس بشب در راحتی من خفته در خون از غمت

این خفت و خواب من نگر وین بخت بیسامان من

۵

هرگوشه در خونچشم من گردد زشوق آنپری

دیوانه میسازد مرا این چشم سرگردان من

۶

چون عاقبت درد مرا جز مرگ نبود چاره یی

تا کی بلای جان بود ایندرد بی درمان من

۷

گفتم مکش اهلی که شد صید حرم خندید و گفت

من کعبه اهل دلم صد همچو او قربان من

تصاویر و صوت

نظرات