
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۰۳
۱
پای سگی که دیده ام شب به در سرای او
بسکه بدیده سوده ام آبله کرده پای او
۲
بسکه صفاست بر رخش چون نگرد بر آینه
آینه نیز بنگرد روی خود از صفای او
۳
شیوه ناز دلبران هرچه خوش آمدش فلک
زانهمه دوخت جامه یی بر قد دلربای او
۴
پا و سر مرا ز هم فرق نمیکند کسی
بسکه بسر همی دوم از پی باد پای او
۵
بود به بحر غم سری همچو حباب در کفم
رفت سرم بباد هم عاقبت از هوای او
۶
اهلی اگر ز جان مرا جز رمقی نمانده است
دارم امید زندگی از لب جانفزای او
نظرات