اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۰۸

۱

خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او

عالم فروز تا به ابد شد چراغ او

۲

سلطان عشق مهر سلیمان دهد به دیو

گر باد تخت و بخت بود در دماغ او

۳

بگذر از این چمن که بجز داغ همچو گل

طرفی نبسته است کس از طرف باغ او

۴

بلبل که دارد اینهمه مستی ز عشق گل

بویی شنیده است مگر از ایاغ او

۵

گر منکرست وادی عشقت ز خون ما

خون میچکد هنوز ز منقار زاغ او

۶

ما پیر عالمیم و جهان طفلا راه ماست

ما را کجا فریب دهد لهو و لاغ او

۷

اهلی که سوخت در غم هجران بدود دل

دوزخ شدست جنت عیش و فراغ او

تصاویر و صوت

نظرات