
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۱۴
۱
نازکتر از گل است بسی طبع و خوی تو
آواز چون بلند کند کس بروی تو
۲
یاران حریف جام وصال تو ای گلند
من عندلیب مستم و قانع ببوی تو
۳
ای آب خضر ماهی لب تشنه توام
دریاب اگرنه میکشدم آرزوی تو
۴
کس درنیافت مستی و هشیاری ترا
از چشم فتنه ساز و لب عشوه جوی تو
۵
چون مرغ نیم بسمل از آن میطپم بخاک
کافتد مگر سرم دم آخر بسوی تو
۶
عشقت گسست رشته جان آنچنانکه باز
پیوند زندگی نشود جز بموی تو
۷
اهلی مگر بشربت مرگ از دلت رود
زهری که ریخت هجر بتان در گلوی تو
نظرات
یزدانپناه عسکری