
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۱۵
۱
دلش رمیده شد آهو ز چین کاکل او
نهاده رو ببیابان ببوی سنبل او
۲
ز خار خار دلم داغ حسرتست بدست
کسیکه خار نشاند همین بود گل او
۳
صدای تیشه فرهاد ذوق عشق دهد
نه صوت صحبت پرویز و بانگ غلغل او
۴
چرا بهم نزند چشم پیش او نرگس
اگرنه خیره شدش دیده در تامل او
۵
بجای سوزن عیسی بچشم من خارست
گذشته پایه ترک من از توکل او
۶
طبیب من چو مسیحا بمرده جان بخشد
بلاست این که مرا میکشد تغافل او
۷
بسوخت اهلی و از داغ عشق ناله نکرد
صد آفرین خدا باد بر تحمل او
نظرات