اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۱۸

۱

بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو

چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو

۲

فراق روی تو کرده است حالم آشفته

مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو

۳

تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش

مگر که باز برم ره بنور طلعت تو

۴

غم غریبی و اندوه روزگار بلاست

ولیک میگذرانم زیمن همت تو

۵

چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم

که کار من بگشاید نسیم رحمت تو

۶

بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد

که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو

۷

متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی

که نیستش غرضی جز دعای دولت تو

تصاویر و صوت

نظرات