
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۲۱
۱
از کفر و دین بری شده ام از برای تو
دنیا و آخرت همه کردم فدای تو
۲
خواهم که خواب مرگ نبندد دو دیده ام
چندانکه چشم خود نگرم زیر پای تو
۳
از خود تهیست لیک چو پر میکند نگه
حیرت برم ز صورت چین در سرای تو
۴
دریوزه نمک ز تو شیرین لبان کنند
ای خسروان ملک ملاحت گدای تو
۵
دانست کز کجاست مرا گریه های زار
در خنده هرکه دید لب جانفزای تو
۶
ای آفتاب همدم هر تیره دل مشو
عیسی دمی است در خور نور و صفای تو
۷
شد حلقه سگان درش جای راستان
اهلی برو که نیست درین حلقه جای تو
نظرات