
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۲۶
۱
سهل است نقد دین و دل گر صرف شد در کوی تو
زانها که گوید جان من جانها فدای روی تو
۲
در بتپرستی کافرم در عشقبازی کجنظر
گر قبله جانم بود غیر از خم ابروی تو
۳
ای نوغزال مشکبو جانم ز بویت تازه شد
گر زنده اند از جان کسان من زنده ام از بوی تو
۴
هرچند از من میرمد آن آهوی چشم سیه
دزدیده می بیند مرا ای من سگ آهوی تو
۵
خلقی ز حسرت مینهد سر بر سر زانوی خود
یارب که باشد کو نهد سر بر سر زانوی تو
۶
ای آفتاب عاشقان باشد که باری بنگرم
شخص نزار خویشرا چون ماه نو پهلوی تو
۷
اهلی که از عکس رخت روشن بود آیینه اش
نقشی نبندد در دلش جز صورت دلجوی تو
نظرات