
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۳۰
۱
مشتی مگسانیم سپند شکر تو
ما را بچه رانند رقیبان ز بر تو
۲
از دیده بدل رفتی و نزدیک هلاکم
بازآ که بسی دور کشید این سفر تو
۳
بفرست بمن بوی خود ای یوسف مصری
کز رشگ عزیزان ندهندم خبر تو
۴
ایکعبه جان روی من از قبله بگردد
گر قبله حاجت بودم غیر در تو
۵
هرچند که من پیرم و تو نخل جوانی
پیش آی که دستی بزنم در کمر تو
۶
خورشید رخا، هستی خود باز ندیدم
تا ذره صفت دور شدم از نظر تو
۷
اهلی چو نماند از غم او در جگرت آب
حیران لب خشکم و این چشم تر تو
تصاویر و صوت

نظرات