
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۳۸
۱
من بنده صبا که دهد عرض رای تو
کز عرض بند گیست مرادم دعای تو
۲
جای تو بود دیده شب زنده دار من
باز آکه هیچکس ننشیند بجای تو
۳
آن آفتاب مهر فزایی که همچو من
ذرات کاینات بود در هوای تو
۴
غافل مشو ز حال گدایی که دایمش
دست دعا گشاده بود از برای تو
۵
اهلی که جان بپای تو میداد روز وصل
گر کشته در فراق تو گردد فدای تو
نظرات