
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۴۰
۱
زهی ز عارض تو گلرخان حجاب زده
شکسته رنگ چو گلهای آفتاب زده
۲
رخ تو گلشن حسن است و نرگس مستت
میان لاله و نسرین فتاده خواب زده
۳
من از لب تو خرابم همآن دوای منست
که هم شراب یرد زحمت شراب زده
۴
ز شور و گریه و خونابه دلم پیداست
که خنده تو نمک بر دل کباب زده
۵
خیال سبز خطی بست دیده اهلی
نظر کنید که نقشی عجب بر آب زده
نظرات